من عشقمو خيلي دوست دارم و ازخداميخوام كه هميشه و در همه حال مواظبش باشه اون تمومه زندگيه من هسته
+ نوشته شده در یکشنبه بیست و پنجم اسفند ۱۳۸۷ ساعت 6:58 PM توسط sara
|
چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید:چرانگاه هایت آنقدر غمگین است؟ لبخندهایت آنقدر بی رنگ است؟چرا... اما افسوس.. تنهایی پرازخاطره هیچ کس نبود. همیشه من بودم و من. آری با تو هستم . باتویی که از کنارم گذشتی و حتی یکبار هم نپرسیدی چرا چشمهایت همیشه بارانی است. ::: ::: ::: عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی. بارها گفتم که خانمی من تو رو از جونم بیشتر دوست دارم و تا اخره عمرم عاشقانه میپرستمت